همه چشمها متوجّه توست، و نگاههایی که حرف میزنند، لبخند... و آنگاه که از پیچوخم کوچههای تنگ بهشتزهرا میگذری، تو را صدا میکنند. البته با همان نگاههای همیشگی که هیچ وقت نتوانستی آنها را بفهمی؛ یعنی هیچوقت نخواستی بفهمی.
اگر هنوز مهربانی، خانه دلت را ترک نکرده باشد، میفهمی که در نگاهشان، هزاران فریاد است؛ و در سکوتشان!
نگاه کنیم
سرت را پایین میاندازی. میخواهی از نگاهشان بگریزی. اما آنان در تو حضور دارند؛ در دلت، ذهنت و... .
سرت را پایین میاندازی. دنبال چیزی میگردی. به اطرافت سرک میکشی. چند قدم آن طرفتر، سطلی شکسته افتاده. اول، خجالت میکشی که آن را برداری. باز هم به دور و برت نگاه میکنی. هیچکس نیست تو را ببیند؛ همانطور که هیچ کس نیست تا منظورت را بفهمد! آهسته برمیخیزی. سطل را پر از آب میکنی و روی سنگی سیاه میریزی.
باز هم پیرامونت را مینگری. خوشحال میشوی از اینکه کسی تو را ندیده! با عجله، راه میافتی که بروی.
آشتی کنان
و چقدر زود فراموش شدند! . و آنان ما را خواهند بخشید!
بیا به بهشت زهراها برویم تاتنها نمانیم.
بیا به بهشت زهرا هابرویم تا با همه احوالپرسی کنیم.
بیا به بهشت زهراها برویم تا با نگاههایشان آشتی کنیم.
سلام کنیم
و شهیدان در ما حضور دارند.
گلواژه های نـــــاب و پرمعنای زندگی
تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!
فاسقي که در شب عروسي اش عاقبت به خير شد
خداحافظ همگی دوستانو بزرگوارن خوبم
736782 بازدید
126 بازدید امروز
296 بازدید دیروز
2682 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian